رمان عشق گمشده پارت ۱

princess marinette princess marinette princess marinette · 1400/01/19 04:00 · خواندن 1 دقیقه

بپر ادامه لاوم🍭🌹💦

#عشق_گمشده

 

 

#part1

 

 

مرینت: 

 

سعی میکنم بخوابم.ولی نمیتونم. از وقتی بهم خیانت کرد و رفت. یک شب خواب نداشتم.بهم قول داده بود تا تهش باهامه. همه حرفاش دروغ بود.حسش به من عشق نبود هوس بود.اگه یه بار دیگه ببینمش دندوناشو خورد میکنم. اه ولش کن دختر.اون ارزش فکر کردن نداره. 

 

صبح☀

 

 

دوباره همون خواب همیشگی...... 

 

 

گوشیم زنگ میخورع 

 

بر میدارمش. آلیاست

 

_الو! جانم؟ 

 

+مری قصد اومدن به دانشگاه رو نداری؟؟؟ 

 

_مگه ساعت چنده

 

+به به..... ۸:۳٠

 

_آها.... چیییییی.... وای اومدم اومدم

 

+زود باشششش

 

_اوکی بحی

 

+بای

 

پامیشم و سریع حاضر میشم 

 

سوار ماشین میشم و راه میافتم

 

وقتی میرسم یواش وارد کلاس میشم ولی مثل همیشه گند میزنم و معلم میفهمه دیر کردم

 

٪به به خانم دوپن چنگ الانم دیگه نمیومدی

 

_ببخشید استاد خواب موندم

 

٪هوففففف برو بشین باره آخرته

 

_چشم ممنون

 

بعد کلاس

 

+مری خوبی دختر؟ هنوز نتونستی فراموشش کنی؟ 

 

_الی ول کن بابا اون اصلا برام مهم نیست

 

+خیل خوب باو برو مواظب خودتم باش

 

_تو هم مواظب خودت باش.بحییییییی

 

+برو دختر لوسسسسس... بای😹😹😹

 

 

سوار ماشین میشم و به سمت آپارتمانم حرکت میکنم سوار آسانسور میشم و در واحدمو باز میکنم 

 

ناگهان....